سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندان، امنای امّت من هستند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
فرهنگ در گروی مذهب
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
کربلای بی انتها

فرهاد مصدقیان گلستانی :: پنج شنبه 86/11/11 ساعت 5:31 عصر

کربلای بی انتها

 

قطعه قطعه سرزمین داغ وتفتیده نینوا درانتظاری غریبانه بسرمی برد. شن های روان همه جا حرکت مواج مداومی را ادامه می دهند وآسمان با همه سکوت و آرامش ظاهری اش ناآرام به نظرمی رسد وگویی ازهمه چیزجزخیمه های حسین (ع) ویارانش رو برگردانده است.  غروب خورشید درهمه جا یکسان نیست وگرمایش مثل همیشه با داغی زمین تلاقی پیدا نمی کند وگویی قصد دارد حرارت حیات بخشش را ازهمه چیزبرگیرد وزودترخودش را پنهان کند. همه خوبی ها قصد دارند خودشان را  به حرکت باد داغ نینوا برسانند تا به خیمه هایی نزدیک شوند که صاحبانشان صبورانه ودرکمال آرامش به وداع آخرمشغول هستند وبه استقبال فردایی  نشسته اند که درهمان لحظات فردا به یقین دیگردرکنارخانواده وعزیزانشان حضورنخواهند داشت وآنها را دراقیانوسی ازتنهایی ونامردمی ها باقی خواهند گذاشت تا تاریخ چهره مردمانی هزاررنگ را تا به ابد برای دیگران هویدا کند که پایبندی به عهد وپیمان برایشان سخت ترین کارها و بی مزد ترین اعمال بوده است. خیمه ها مهمان مردانی هستند  که جان عزیزشان را عاشقانه به دستان ایثارگرخود گرفته اند تا به اشارتی ازسوی بهترین وصالح ترین بنده خدا درروزگارقدرت نامشروع حکام اموی وپیمان شکنی کوفیان آنرا فدای حقیقت ناب ورسالت امام برحقشان کنند.

حسین (ع) تافردای روزدهم سال 61 هجری ازفرمانده سپاه بین النهرین مهلت گرفته است تا کارهای نیمه تمام خود را به اتمام برساند وآخرین وصایا ودلداری هایش را به خاندان صبور و مقاومش بسپارد که به حتم عصرروزدهم روزگاربسیارسختی خواهند داشت ومی بایست بی پشتوانه مردان خاندان رسول الله (ص) دربرابرلشگرمردان سیاه دلی بایستند وصبوری ازدست ندهند که دین ودنیایشان را به صدای وسوسه انگیزسکه های عبیدالله ابن زیاد فروخته اند ودربازگشت برای گرفتن صله نامردی وعهد شکنی بزدلانه شان شتابی بچگانه گانه دارند. حسین (ع) ویارانش زودتربه استقبال وقایع عصردهم رفته اند وبه خوبی آگاهند که دربرابرخیل عظیم لشکردشمن که ازهرسویی آنها را محاصره کرده ودرکمینشان نشسته اند هیچ شانسی برای پیروزی دراین نبرد نابرابرندارند. اما چه باک که حرکت خداجویانه شان درراه زنده نگاه داشتن دین پیامبررحمت دربرابرانحرافات وخرافات امویان به سرانجامی برسد که خونشان خاک گرم وتشنه کربلا را سیراب کند.

هیچ کدام ازیاران کاروان حسین (ع) برای ماندن درکناراوودفاع ازآرمان وعقیده شان مجبورنیستند ازجان واموال وخانواده شان بگذرند. حسین (ع) به یارانش گفته که شب دهم ازخیمه خود بیرون نخواهد آمد تا پشیمان شدگان بدون هیچ خجالتی راه برگشت درپیش گیرند. حتی با عمربن سعد ابی وقاص فرمانده لشکرعبیدالله بی زیاد حجت کرده حلقه محاصره را برای رجعت کنندگان بازگذارد، چراکه ابی عبدالله به پشتوانه تعداد نفراتش درمقابل فساد آشکار یزید بن معاویه نایستاده که بخواهد ازنبودن هرکدام ازیارانش درکنارخود ازروزواقعه بهراسد. حسین(ع) خودش وخاندانش را رهسپارسفری می دانست که قرارنبود حرکتشان بزودی به پایان برسد، اوخودرا امام کاروانی می دانست که ندای حق جویی وعدالت طلبی شان می بایست پس ازوداع او ویارانش با دنیا، همچنان ازنینوا بسوی عمق تاریخ آزادی خواهی وظلم ستیزی گذرکند تا هیچ گاه انسان خداجویی برای به زبان آوردن حقیقت احساس تنهایی نکند وهمواره حسین(ع) ویارانش را درکنارخود ببیند که تاآخرین نفس های زندگی شان برای حفظ عقیده ومرامشان ایستادند تا مبادا نسل های پس ازآنان درخواب غفلت روزگاربگذرانند و حقیقت ناب وجودی شان وخداجویی فطری شان را فراموش کنند.

چه حال عجیبی داشت حربن یزید ریاحی درشب دهم روزواقعه، درحالی که گروهی ازکاروان حسین (ع) مخفیانه به سوی خانه وکاشانه شان برمی گشتند واو با پسرش به نزد ابی عبدالله آمده بود تا ازایمانش به جوانمردی وامامت برحق اوبگوید واینکه چه ناروا راه برامام بسته بود تا ازسوی مکه به نینوابرسد و حالا می بایست دربرابرسپاه سیاه دلان ودلبستگان به دنیا بایستد ودربرابرشمشیرونیزه عریان جهالت آنها سینه سپرکند. حردرآخرین ساعات قبل ازنبرد به نزد امام آمده بود تا به گفته خودش درزندان جهالت باقی نماند وبه درک نوروروشنی برسد که درهمه کلمات حسین (ع) جاری بود و امام چه مهربانانه اورا درآغوش عطوفتش پذیرفت وبدون هیچ شک وگمانی ازنیرنگ دشمن اورا درقلب سپاهش جا داد تا اونیزایمانش را به محک تجربه ای ناب و تکرارناشدنی بگذارد ودرزمره دیگریاران حسین (ع) به جاودانگی تارخ بپیوندد. اینگونه بود که حرازهمه ثروت وخانواده وفرزندش گذشت تا به ندای "هل من ناصرینصرنی " پاسخ مثبت داده باشد.

درشب دهم سال 61 هجری آب هنوزبرکاروانی بسته بود وخاندان رسول الله تشنه جرعه آبی بودند که خود به گاه نبرد هیچ گاه ازدشمن هم دریغ نمی کردند وچه بزدل انسان هایی لشکریان عبیدالله ابن زیاد که حتی با تعداد اندک یاران حسین(ع) هنوزبرپیروزی خود شک داشتند وبه دیده تردید به نبرد روزآخرمی نگریستند. درنینوا نجواهای پنهانی حسین (ع) ویارانش درهمه جا جاری بود که با پروردگارخود به گفتگویی عاشقانه نشسته بودند ومناجات را ذکرساعاتی کرده بود که تا دیدارمعبودشان ساعاتی بیش فاصله نداشتند وازشادی این وصال درپوست خود نمی گنجیدند ودرمقابل سپاه دشمنی بود که درهرثانیه هراسی تمام ناشدنی را تجربه می کردند که برای دقیقه ای هم درآن لحظات آخرهزاران دسیسه وتوطئه را ازافکارکوته شان می گذراندند. شب دهم پیش ازآنکه دوسپاه با شمشیرها ونیزه های گداخته شان به نبرد با یکدیگربپردازند زودترازآن آرامش وهراس ،ایمان های ناب وبی اعتقادی، فرشتگان وعمال شیطان به جنگ بایکدیگرپرداخته بودند وشیپورپیروزی واقعی زودترازروزواقعه به گوش هردولشکرمی رسید.

واما درروزدهم حسین (ع) بود ویگانه یارانش و لشکریان مقابلش که به انتظاربرق شمشیرسپاهیان اوبه انتظارایستاده بودند اما خود به خوبی می دانستند که حسینیان هیچ گاه آغازگراین نبردنخواهند بود. حسین (ع) ویارانش مانده بودند و دربرابرشان کوفیانی که نامه های بسیاربرای دعوت اوبسویش روان کرده بودند وسخنرانی ها درطرفداری ازامامت برحق اودربرابرمسلم بی عقیل ایراد کرده بودند وحالا که با نگاه های نافذ و معنادارحسین بن علی مواجه شده بودند عهد وپیمانشان را به یاد نمی آورند تا مبادا سکه های وعده داده شده ازآنها دریغ شود.

عاشورا به عصرخود رسیده و نبرد پایان یافته بود اما صدای شمشیرزدن های دلاورانه سپاه ابی عبدالله ویارانش هنوزبه گوش می رسید وپیکربی سروبی جانشان میهمان خاک نینوایی بود که خود آگاهانه بدانجا قدم گذاشته بودند. سپاه ابی وقاص خیمه های خانواده حسین بن علی ویارانش را به آتش می کشیدند وپایکوبی می کردند وشمرابن ذی الجوشن خنده رضایت به لبانش خشکیده بود غافل ازآنکه نینوا وخون سرخ شهیدانش پایان همیشگی زندگی حقیر ودنیادوستی شان است وازآن پس جزلعن ونفرین چیزدیگرنصیبشان نخواهد شد. آنها جاهلانه خیمه های کاروانی را به آتش می کشیدند درحالی که نمی دانستند که شروع حرکت آن کاروان ازمکه بود اما مقصد نهایی اش نه نینوا که وسعتی به عمق همه تاریخ حقیقت جویی وظلم ستیزی بشرداشت. اینچنین است که هرگاه درطول تاریخ حیات بشری ظلمی درحق مظلومی روا داشته شود ودین پیامبرخدا بواسطه خرافات وبدعت ها مورد تهدید قرارگیرد صدای گام های استوارحسین (ع) وکاروانش به گوش ها می رسد تا هرگزخواب برچشمها سنگینی نکند وایمان های ناب سست نگردد.

کربلای بی انتها

نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کد
مرغ قدقدقدقدقدقدقدقدقدققدقدقدقدقدقدقدقدقدقدقدقدقدققدقددققدقدقدد
بالاخره ff2 به یک دردی خورد.
بالاخره ff2 به یک دردی خورد.
بالاخره ff2 به یک دردی خورد.
انری هسته ای
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
فرهنگ در گروی مذهب
فرهاد مصدقیان گلستانی
بسم الله الرحمن الرحیم یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحال و الااحوال حول حالنا الی احسن ال حال
Link to Us!

فرهنگ در گروی مذهب

Hit
مجوع بازدیدها: 27065 بازدید

امروز: 19 بازدید

دیروز: 4 بازدید

Day Links
عمو پورنگ [47]
بانک ملی ایران [57]
حدیث [44]
قرآ ن [46]
منش [41]
دانلود [61]
لباس پلنگی [160]
گالری عکس [190]
دوهفته نامه گلدسته [119]
نرم افزار 118 [64]
بازی [55]
فرهنگیها [54]
قرآن 2 [37]
قرآن [54]
فیزیک [146]
[آرشیو(18)]


Archive


بهار 1387
زمستان 1386

links
تبادل لینک وافزایش بازدید
جوکستان ، اس ام اس ، جوک ، لطیفه ، طنز ،jok+sms

LOGO LISTS



In yahoo


WebDarWeb

Submit mail

 



قالب و کدهای جاوا گوگل بلاگ